جدول جو
جدول جو

معنی عمر مهلبی - جستجوی لغت در جدول جو

عمر مهلبی
(عُ مَ رِ مُ هََ لْ لَ)
ابن حفص بن عثمان بن قبیصه بن ابی صفرۀ مهلبی. مشهور به ابن حفص. وی از امیران و پهلوانان بود و ایرانیان او را لقب ’هزارمرد’ داده بودند. در ایام منصور عباسی بر ’سند’ امیر گشت، سپس والی افریقیه شد و در سال 151 ه. ق. وارد قیروان گشت و بسال 154 ه. ق. در شورشی که دراین شهر بپا شد بقتل رسید. (از الاعلام زرکلی). رجوع به مآخذ ذیل شود: الاستقصاء ج 1 ص 58. تاریخ ابن خلدون ج 4 ص 192. تاریخ ابن اثیر حوادث سال 154 و ماقبل آن. تاریخ طبری ج 9 ص 284. البیان المغرب ج 1 ص 75
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(عُ مَ رِ ؟)
ابن احمد بن عبیدالله مجوبی بخاری حنفی. ملقب به تاج الشریعه. فقیه بود و در سال 672 یا 673 ه. ق. درگذشت. او راست: نهایهالکفایه فی درایهالهدایه، درفروع فقه حنفی. (از معجم المؤلفین از کشف الظنون حاجی خلیفه ص 2033، و هدیه العارفین بغدادی ج 1 ص 787)
لغت نامه دهخدا
(عُمَ رِ لِ)
ابن ابراهیم دمشقی حنفی، مشهور به مالکی. محدث، فقیه، قاری، نحوی و عالم به علم فرائض در قرن سیزدهم هجری بود که در حدود سال 1227 ه. ق. در دمشق متولد شد و بسال 1297 ه. ق. درگذشت. او رارسائلی در علم فرائض و حساب و تعلیقاتی در نحو است. (از معجم المؤلفین از روض البشر جمیل الشطی ص 190)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ مُ هََ لْ لَ)
ابن احمد مهلبی لغوی، مکنی به ابوالحسن. وی در نحو و لغت و روایت اخبار و تفسیر اشعار از پیشوایان بشمار می رفت. در نزدالمعز و العزیز والیان مصر تقرب داشت و عهد کافور اخشیدی را نیز درک کرد و او را با ابوالطیب احمد متنبی داستان و مشاجره ای بود. وی در سال 385 هجری قمری در مصر درگذشت. (از معجم الادباء چ مارگلیوث ج 5 ص 81)
(علی بلال...) ابن معاویه بن احمد ازدی مهبلی بصری شیعی. مکنی به ابوالحسن. متوفی در حدود سال 250 هجری قمری او راست: الرشد والبیان. (از هدیه العارفین)
لغت نامه دهخدا